عزیزم 5 ماهگیت مبارک
سلام عزیز دل مامان و بابا خدارو هزاران مرتبه سپاس که این ماه هم با سلامتی و شادی سپری شد. وقتی بزرگ بشی دلم برای این روزها تنگ میشه.مطمئنم.با هر لبخندی که میزنی انگار دنیارو به من و بابایی میدن. متاسفانه این ماه نتونستیم با خانواده ی بابایی بریم مشهد.ترسیدیم خدایی نکرده مریض بشی.ولی یه گردش کوچولو با خانواده ی خاله جون داشتیم.مامان جون و بابا جون کلی برات سوغاتی آوردن. 30 شهریور رفتیم پیش دکتر. آقای دکتر واست شربت کلسیم و یه آمپول داد.آخه وزنت ماشالله ماشالله زیاده.دکتر گفت اینارو بخوری استخونات تقویت میشه . ماشالله ماشالله بزنم به تخته وزنت 9/800 کیلو و قدت 70cm شده عسلی مامان. بابایی بهم میگه هیچی نمی...
نویسنده :
میترا
19:08